۱۳۹۵ اسفند ۱۰, سه‌شنبه

آن روزها- یک ترانه

نگاه کن من چه بی پروا ، چه بی پروا
به مرز قصه های کهنه می تازم
نگاه کن با چه سرسختی تو این سرما
برای عشق یه فصل تازه می سازم
یه فصل پاک یه فصل امن و بی وحشت
برای تو که یه گلبرگ زودرنجی
یه فصل گرم و راحت زیر پوست من
برای تو که با ارزش ترین گنجی
نگاه کن من چه لیلا وار چه لیلاوار
تن یخ بسته پرواز و می بوسم
بیا گرم کن منو با سرخی رگهات
من اون رگهای پر آوازو می بوسم....

           (زویازاکاریان)(گوگوش)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر