۱۳۹۵ دی ۱۴, سه‌شنبه

آن روزها- یک ترانه

اهل طاعونی این قبیله مشرقی ام
تویی این مسافر شیشه ایی شهر فرنگ
پوستم از جنس شبه پوست تو از مخمل سرخ
رختم از تاوله ، تن پوش تو از پوست پلنگ

بوی گندم مال من هرچی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هر چی می کارم مال تو

تو به فکر جنگل آهن و آسمون خراش
من به فکر یه اتاق اندازه تو واسه خواب
تن من خاک منه ساقه گندم تن تو
تن ما تشنه ترین تشنه یک قطره آب

بوی گندم مال من هرچی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من...................

            (شهیار قنبری)(داریوش)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر