و باز تابستان...
۱۳۹۷ تیر ۹, شنبه
همیشه هستی
باز تابستان است و من هوس مرباهای تورا کرده ام و هیچ مربایی مزه مرباهایت را ندارد.و جایت همیشه خالیست...
۱۳۹۷ خرداد ۱۳, یکشنبه
۱۳۹۷ خرداد ۱۲, شنبه
از سر دلتنگی
دیر گاهی است که چون من همه را
رنگ خاموشی در طرح لب است
جنبشی نیست در اینن خاموشی
دستها ، پاها در قیر شب است.
سپهری
آن روزها- یک ترانه
از اون روزا که قلبا نزدیکتر از امروز بود
آواز همشهریا صمیمی و دلسوز بود
از اون روزا که رستم هنوز برام رستم
دستای اون گمشده اندازه دستام بود
از اون روزا که شبهاش میشد ستاره شمرد
اسم گلای باغو می شد به خاطر سپرد
از اون روزا تا امروز یه عمره که می گردم
دنبال اون کسی که تو اون روزا گم کردم
از او روزا که عکسازیر غبار نبودن
گنجشکای تو ایوون فکر فرار نبودن
از اون روزای معصوم روزای خوب بازی
روزای آبی عشق روزای بی نیازی
از اون روزا تا امروز یه عمره که می گردم
دنبال اون کسی که تو اون روزا گم کردم
تموم لحظه ها رو به انتظار شمردم
فقط واسه یه لحظه است که تا امروز نمردم
برای او ن لحظه که تموم بشه جستجو
گم کرده امو ببینم تو آینه روبروم
از اون روزا تا امروز یه عمره که می گردم
دنبال اون کسی که تو اون روزا گم کردم
(اردلان سرفراز)(گوگوش)
اشتراک در:
پست‌ها (Atom)