۱۳۹۲ تیر ۶, پنجشنبه

اتاقی ازآن خود



دلخوشیها کم نیست


دیده شود حال من...



باید بروی ، راه
یا بی راه، راهی که راه ست.

دانستن نه ایستادن است و نه رفتن است.
تو آن سوی آب و من این سوی آب!

مگر چه میشود!؟ بگذار برود!
فوقش حرفی هم نازکتر از سوره ی مریم ، تو بشنوی!

باید بروی ، گریه نکن اولاد آب!
باید برویم ، برویم جایی دور ،
دورتر فصلی که نیامده است.
آنجا که من و شما مهمانیم
اما ستاره هست ، آب هست،
روز و معنای روشنایی هم هست.

حالا حسودیم ، باشد!
چشم دیدن آینه که دشوار نیست.
باید فکری به حال رابطه ،سلام ، ستاره و تبسم کرد.
به خدا فهمیدن آبی هم سبز است
آ مثل آب ،اما آدمی...دمی ست دل من!

بیا برویم جایی دور
دورتر فصلی که می آید و نه منم ،نه تویی، و نه ما.

                                              (سید علی صالحی)

خاک خوب






مهمانی چشم و دل


خونه مادر بزرگه







یک پنجره a window


۱۳۹۲ تیر ۴, سه‌شنبه

از سر دلتنگی

 



تنها به تنهایی تو می اندیشم
کاش می آمدی روبروی روزی از روزگار ما ،
کاش می آمدی به باد می گفتی یک دقیقه آرام بگیر،
کنارپرچین خانه ی ما گلی گمنام
بعد چهارده بهار هنوز خواب همان پاییز کجمریز را میبیند. 

آیا سزاوار نبود همه ی ما شبیه ترانه هایمان می زیستیم؟!

                                             ( سید علی صالحی)

کمی تا قسمتی فکر کردن


یک لحظه از زندگی a life


نمایشگاه




یادگاران اهل درد

بیا وحال اهل درد بشنو
به لفظ اندک ومعنی بسیار



یک قاب a frame


اتاقی از آن خود


۱۳۹۲ تیر ۲, یکشنبه

آن روزها- یک ترانه



 





چه روزایی
چه روزای
خوبی داشتیم
کاش اونارو
تو کوچه
جا نمی ذاشتیم...

             شهیار قنبری(رامش)

                                        

از سر دلتنگی


 




دلم می خواست کسی درحوالی احوال من نبود،
دلم برای خواندن همان آواز قدیمی تنگ است.

من از پلک گشوده ی این پنجره ها می ترسم
باید بروم جایی دور
باید جایی دور بروم...
                             (سید علی صالحی)


پست بی نام

 





وقتی از جریانی دوری....
گویی کاری جز دعا کردن و
حرف زدن با خدا از دستت بر نمیآید
خدایا عزیزم را به تو می سپارم...

۱۳۹۲ تیر ۱, شنبه

دیده شود حال من...

 

دیروز را دانسته آمدیم
امروز ندانسته عاشقیم
و فردا روز را... ای رند مانده بر دو راهی دریا و دایره
خدا را چه دیده ای!

(به کسی چه مربوط)

می روم کتابی بخوانم ؛ هر چه که باشد.
می روم از میان همه ی نامها
چیزی ؛ چراغی، چیزی شبیه چراغی بیابم.
                          
                             (سید علی صالحی)

یک پنجره a window


شاید وقتی دیگر


شاید وقتی دیگر


شاید وقتی دیگر

شاید وقتی دیگر





یادگاران اهل درد

بیا و حال اهل درد بشنو
به لفظ اندک و معنی بسیار




یک قاب a frame


یک لحظه از زندگی a life


آلبوم دیروز


anna  magnani

نمایشگاه