چلچله برمی گرده خونه ش
گرد یه راه دور رو شونه ش
خستگی آب می شه تو چشماش
می چکه روی خاک لونه ش
اون دوس داره بمونه
راهی نشه شبونه
اون می میره برای بوی خونه
قصه هاش از من و تو بیشتر
غمش غم هزار کبوتر
با خبر از غریبه بودن
تشنه ی دستای خودی تر
چلچله بر میگرده......
(زویا زاکاریان)(شماعی زاده)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر