تویی این مسافر شیشه یی شهر فرنگ
پوستم از جنس شبه پوست تو از مخمل سرخ
رختم از تاوله تن پ.ش تو از پوست پلنگ
بوی گندم مال من هرچی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هرچی می کارم مال تو
تو به فکر جنگل آهن و آسمون خراش
من به فکر یه اتاق اندازه تو واسه خواب
تن من خاک منه ساقه گندم تن تو
تن ما تشنه ترین تشنه یک قطره آب
بوی گندم مال من هرچی که دارم مال تو
یه وجب خاک مال من هر چی می کارم مال تو
شهر تو شهر فرنگ آدماش ترمه قبا
شهر من شهر دعا همه گنبداش طلا
تن تو مثل تبر تن من ریشه ی سخت
تپش عکس یه قلب مونده اما رو درخت....
(شهیار قنبری)(داریوش)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر