با حسرت یه قطره آب
یه عمره که دریارو
از دور می بینم تو سراب
بهار برام یه اسمه
یه اسم کهنه تو کتاب
حرف من با آسمون
چرا می مونه بی جواب
خدایا خدایا
کویرم کویرم
بگو ابر بباره
می خوام جون بگیرم
اگه بارون بباره
اگه بارون بباره
اروم آروم و نرم نرم
رو لب خشک و تشنه ام
گیسوی سبز جنگل
تنمو می پوشونه
پرنه رو درختام
میسازه آشیونه
خدایا خدایا
گوگوش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر