منو از پشت دیوار صدا می کردی ، نگو نه
یه جور خوبی به من نیگا می کردی ، نگو نه
جای پای ما دو تا از تو کوچه پاک نمی شد
کوچه رو از اسممون سیا می کردی ، نگو نه
چه روزایی چه روزای خوبی داشتیم
کاش اونارو تو کوچه جا نمی ذاشتیم
زیر بارون می دیدم که دست تو چتر منه
آخه دوست نداشتی بارون به تنم دست بزنه
بازیمون بود بازی عروس دومادی ، نگو نه
به من انگشتر کاغذی می دادی ، نگو نه
چه روزایی چه روزای خوبی داشتیم
کاش اونارو تو کوچه جا نمی ذاشتیم
تو همون کوچه نه جای پای تو مونده نه من
بچه ها می خوان که مثل ما عروس دوماد بشن
اما من دوست ندارم عروسی شون سربگیره
چون نمی خوام مثل من وقتی بزرگ شدن بگن
چه روزایی چه روزای خوبی داشتیم
کاش اونارو تو کوچه جا نمی ذاشتیم
(شعر شهیار قنبری با صدای گرم رامش و خاطرات دیروز)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر