کتاب خواندن لذتی وصف نکردنی دارد و دوباره خواندن کتابی عالی و باورنکردنی است؛پدرم که خدا رحمتش کند سالها پیش یک بار گفته بود که بعضی از کتابها را باید هر پنج سال یک بار خواند و من این را تجربه کردم که بسیار بسیار شیرین بود.
گرچه بعضی از کتابها همدمی همیشگی هستند و دائم بطور مرتب خوانده میشوند چرا که قسمتهای دلنشین زیبا و گاه تکان دهنده ای دارند که لذتی سرشار نصیبت میشود ؛مثل کتاب صد سال تنهایی که بدون اغراق بیشتر از بیست بار خواندمش.چرا که این کتاب با ترجمه ی زیبای بهمن فرزانه یک شعر ناب بلند است همینطورشیرین کتاب پاییز پدر سالار
با ترجمه ی حسین مهری کار گابوی کبیر لقب مارکز عزیز که تمام اثارش شعرگونه وزیباست با توصیفهای باورنکردنی
که می شود بارها وبارها خواند و خسته نشد.
همینطور کتابهای اوریانا فالاچی نازنین اگر خورشید بمیرد ؛زندگی جنگ است و دیگر هیچ ؛ مصاحبه با تاریخ؛ به کودکی که هرگز زاده نشد ؛ یک مرد و ....
وخیلی از کتابها و داستانهای کوتاه را می شود چندین و چند بار خواند و همچنان لذت برد. حالا چرا از خواندن دوباره بعضی کتابها لذت می بریم ؟ کتابها که تغییر نکرده اند؟ ولی ما تغییر کرده ایم ؛ ما آدمها هر لحظه در حال دگرگونی هستیم
شب که به خواب می رویم همان آدم صبح نیستیم سیر حوادث و اتفاقات و گفته ها و شنیده ها ودیده ها روی ذهن و روح و روان ما اثرش را میگذارد بنا براین وقتی کتابی را بعد از چند سال دست میگیرید دیگر آن آدم چند سال پیش نیستید برای همین با یک نگاه تازه کتاب را میخوانید و تغییر را در خود احساس می کنید و خیلی واضح چیزهای بیشتری با تفاوتهای بسیار با این درک تازه از کتاب میگیرید.
برای همین خیلی از بزرگان هم معتقدند که بعضی کتابها را باید هر ازگاهی دوباره خواند و این دوباره خوانی عالی است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر