۱۳۹۳ اردیبهشت ۲, سه‌شنبه

آن روزها- یک ترانه


من شبم ، من شبم ،
توصبحی ، صبح روشن
پسرم ، پسرم
مرو از خاطر م

من بی تو ای بهار
چون گلی پژمرده ام
خسته ام خسته ام
 خسته و دلمرده ام

پسرم بهانه مگیر
تو سراغ خانه مگیر
آشیانه رفته به باد
ره آشیانه مگیر

ای نگاه تو حسرت آلود
مرده در من هر آنچه بود

نشسته - دریغا
بین ما بس کوه و دشت
چه شبها چه شبها
بی تو گذشت....
                         (ایرج جنتی عطایی)(فریدون فرخزاد)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر