بسته بندی گذشته گرترودیس لا بلای لباسهایش بیش از آن که تصور می کرد وقت گرفته بود .نمی توانست روزی را که سه خواهر با هم اولین مراسم عشا ربانی را بجا آوردند به همین راحتی در جامه دان جا دهد .توری سر ،کتاب دعا ،عکسی که با هم بیرون کلیسا انداخته بودند .همه و همه بی درد سردر جامه دان جا گرفت .اما مزه شیر وتخم مرغ و معجونی که ناچاپخته و بعد از انجام مراسم به همراه دوستان و خانواده خورده بودند، چه می شد ؟هسته رنگی زردالودر جامه دان جا گرفت اما غش غش خنده هایشان وقتی با این هسته ها در حیاط مدرسه بازی می کردند،معلمشان خویتا،تاب خوردنها یا بوی اتاقی که در آن می خوابیدند ویا طعم معجون خامه و شکلات وتخم مرغ تازه مخلوط با شکررا نتوانست لا بلای لباسها جادهدخوشبختانه دعوا کردنها و اردنگیهای ماما النا هم در آن جا نشد.تیتا پیش از آنکه آنها بتوانند یواشکی درون جامه دان بخزند ، درش را محکم بست .
مثل آب برای شکلات ترجمه مریم بیات اثر لورا اسکوئیول laura esquivel 1950
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر