بر دکه ی روزنامه فروشی
به شکل الفبا می بارد .
دوست دارم
چند حرف و شاخه گلی در منقارم بگیرم
و منتظرت بمانم .
باران عصر
موزون و مقفا
می بارد
می بارد
می بارد
و تو
دیر کرده ای
گل ها
مثل پرندگان به دام افتاده در کف من می لرزند .
تو نخواهی آمد
وشعر
داستان پرنده یی است
که پرواز را دوست دارد و
بالی ندارد .
(شمس لنگرودی)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر