۱۳۹۱ بهمن ۱۲, پنجشنبه
آن روزها-یک ترانه
کسی دیگر نمی کوبد در این خانه متروک ویرا ن را
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم
و من چون شمع می سوزم
ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند
و من گریان و نالانم
و من تنهای تنهایم
درون کلبه خاموش خویش اما
کسی حال من غمگین نمی پرسد
و من دریای پر اشکم
که توفانی به دل دارم
درون سینه پر جوش خویش اما
کسی حال من تنها نمی پرسد
و من چون تک درخت زرد پاییزم
که هردم می شود برگی جدا از او
و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند.
(داریوش روشن)(مهرپویا)
کسی دیگر نمی پرسد چرا تنهای تنهایم
و من چون شمع می سوزم
ودیگر هیچ چیز از من نمی ماند
و من گریان و نالانم
و من تنهای تنهایم
درون کلبه خاموش خویش اما
کسی حال من غمگین نمی پرسد
و من دریای پر اشکم
که توفانی به دل دارم
درون سینه پر جوش خویش اما
کسی حال من تنها نمی پرسد
و من چون تک درخت زرد پاییزم
که هردم می شود برگی جدا از او
و دیگر هیچ چیز از من نمی ماند.
(داریوش روشن)(مهرپویا)
۱۳۹۱ بهمن ۱۱, چهارشنبه
۱۳۹۱ بهمن ۱۰, سهشنبه
۱۳۹۱ بهمن ۹, دوشنبه
یک پنجره a window
یک پنجره برای شنیدن
یک پنجره که مثل حلقه چاهی
در انتهای خود به قلب زمین می رسد.
و باز می شود به سوی وسعت این مهربانی مکررآبی.
یک پنجره که دستهای کوچک تنهایی را
از بخشش شبانه ی عطر ستاره های کریم
سرشار می کند
و می شود از آنجا
خورشید رابه غربت گلهای شمعدانی مهمان کرد.
یک پنجره برای من کافیست.
فروغ فرخزاد
آن روزها- یک ترانه
دلم میخواد دلم میخواد
که گریه ماشین دودی یادم بیاد
غنیمته ،غنیمته این که فقط بیشتر از این یادم بیاد
حقیقته ،حقیقته دلم میخواد فقط همین یادم بیاد
این که یه روز بد نبودم
با شیطون همقد نبودم
این که یه روز با تو بودم
دستی که پس زد نبودم
غنیمته ،غنیمته این که فقط بوی قدیم یادم بیاد
غنیمته ،غنیمته که خواب خونه ی گلیم یادم بیاد
وقتی که ما بچه بودیم خوبی یه جور دیگه بود
تو نی نی چشمای تو انگار یه نور دیگه بود
سکه ی عیدی واسه من از تو عزیزتر که نبود
هیشکی به جز ما شعرارو خط به خط از بر که نبود
بد نبودم بد نبودی دروغ تو کارمون نبود
دستای جوهریمونم قد حالا سیاه نبود
کاشکی هنوز بچه بودیم
عشق ما یک فرفره بود
شهر قشنگ منو تو
شیشه یک پنجره بود
خاطره هاش موندنیه
حیفه با هم خوب نباشیم
خوبی فقط موندنیه
شماعی زاده شهیار قنبری
شماعی زاده شهیار قنبری
۱۳۹۱ بهمن ۸, یکشنبه
اشتراک در:
پستها (Atom)