ایوان که گویا گفته برادرش را نشنیده بود در ادامه سخن آورد:( راستی اخیرا به یک بلغار در مسکو برخوردم که برایم از جنایاتی گفت که به دست ترکان و چرکس ها در سرتاسر بلغارستان از ترس قیام عمومی اسلاوها انجام گرفته بود.آنها دهات را می سوزانند،می کشند،به زنان و کودکان تجاوز می کنند زندانیهایشان را با گوش به نرده ها میخ می کنندتا صبح همچنان رهایشان می کنند و صبح به دارشان می کشند-انواع اقسام کارهایی که در تصور نمی اید. مردم گاهی از ستمبارگی بهیمی دم می زنند،اما این بی انصافی و تهمت بزرگی در حق بهائم است جانور نمی تواند به ستمبارگی انسان باشد که ستمش بسیار هنرمندانه است.ببر فقط می درد و به دندان می کشداز او جز این کاری برنمی ایده هرگز به فکر میخ کردن مردم با گوش نمی افتد حتی اگر قادر به چنین کاری باشد...
برگرفته از برادران کارامازوف dostoevskii ترجمه صالح حسینی
1821-1881
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر