۱۳۹۵ آبان ۱۸, سه‌شنبه

آن روزها - یک ترانه

هنوز میشه تو چشات خیلی چیزارو پیدا کرد
میشه با گرگر دستای تو خیلی کارا کرد
میشه تو چشمای تو گم شد و مرد
میشه دریا رو به بغض تو سپرد
میشه با چشم تو رنگارو شناخت
میشه بهترین ترانه هارو ساخت
میشه تو چشم تو آتیش بازی کرد
میشه با چشم تو تیراندازی کرد
نگو دیره من از این فاصله ها 
بدجوری گریه ام می گیره
نگو دیره من از این بی خودی ها 
بدجوری گریه ام می گیره
   آره گریه ام می گیره
   آره گریه ام می گیره
میشه هر قصیده رو با چشم تو اندازه کرد
میشه با چشمای تو قدیمی هارو تازه کرد
همه کاشی کاریها ، ترانه ها
همه ماشین دودی ها ، مثنوی ها
میشه فریاد زد و رفت تا ته دشت
میشه دریا شد و از خشکی گذشت.....

                  (شهیار قنبری)(ستار)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر