۱۳۹۵ آبان ۱۶, یکشنبه

آن روزها- یک ترانه

شنبه روز بدی بود
روز بی حوصلگی 
وقت خوبی که می شد
غزلی تازه بگی
ظهر یکشنبه من
جدول نیمه تموم
همه خونه هاش سیاه
روی خونه جغد شوم
صفحه کهنه یاد داشتای من
گفت دوشنبه روز میلاد منه
اما شعر تو میگه که چشم من
تو نخ ابره که بارون بزنه
آخ اگه بارون بزنه
آخ اگه بارون بزنه............

                       شهیار قنبری(فرهاد)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر