۱۳۹۷ بهمن ۹, سه‌شنبه

آن روزها-یک ترانه

 

هرکه دیدم یاری داره من ندارم
شب که میشه خانه ای روشن ندارم
برم پیش خدا دادی برآرم
من از کی کمترم یاری ندارم
من چرا یک گل به صد گلشن ندارم
ای خدا من که دل از آهن ندارم
کاشکی درد غم نداشتم
شب روی سنگ سر می ذاشتم
ازهمه بودم جدا
از دیاران آشنا
من که اینجا یار و غمخواری ندارم
دیگه در شهر شما کاری ندارم
من چرا یک گل به صد گلشن ندارم
ای خدا من که دل از آهن ندارم...

          (ایرج جنتی عطایی)(یاسمین)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر