یک زمستان دیگر تمام شد و بهار دیگری رسید(اشتباه نکنید بهار خودمان را می گویم همان بهاری که همیشه بوده و همیشه
خواهد بود این بهار تازه که سر زبانها افتاده را با ما کاری نیست).
گرچه من زیاد در قید امروز نیستم و دیروزها را بیشتر خوش دارم چرا که این روزها ؛ امروزها هیچ خوب نیستند و من
ترجیح می دهم در دیروزها پرسه بزنم.
ولی با تمام این حرفها نمی شود از نوروز گذشت چرا ؟ شاید چون یکی از نادر چیزهایی است که هنوز مال خودمان است
به هر حال امید وارم در این نوروز چشم و دلتان فقط خوبی ببیند و بس...
اینهم آخرین چشم انداز زیبای زمستانی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر