از کجا وزکه خبر آوردی
خوش خبر باشی اما ؛اما
گرد بام ودر من بی ثمر می گردی
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیار و دیاری باری
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس
برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک
در دل من همه کورند و کرند
دست بردار از این در وطن خویش غریب
قاصد تجربه های همه تلخ
با دلم می گوید
که دروغی تو دروغ
که فریبی تو فریب
قاصدک هان ؛ ولی ...آخر ...ایوای
راستی آیا رفتی با باد؟
با توام آی ؛کجا رفتی؟ آی
راستی آیا جایی
خبری هست هنوز!
مانده خاکستر گرمی بر جای؟
قاصدک
ابرهای همه عالم شب و روز
در دلم میگریند.
اخوان ثالث
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر