۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۴, شنبه

پست بی نام

خرید کتاب را به صورت یکجا ویکباره  دوست ندارم که بعد خودم را محروم کنم از رفتن به کتابفروشی بیشتر دوست دارم هر از گاهی سری به یک کتابفروشی بزنم وچند جلد کتاب بخرم و یا اگر تهران هستم بروم جلوی دانشگاه و قدم زنان ؛در هر کتابفروشی مکثی داشته باشم؛کتابهارا ورق بزنم ؛بافروشنده ها حرف بزنم؛وباشد که چند جلدی هم کتاب بخرم(البته اگر بشودبا این قیمتها واین بودجه هاچند جلد کتاب خرید).
نمایشگاه کتاب اما وسوسه ایست که نمی شود ازآن گذشت.چرا که میان آن همه کتاب گشتن واینهمه آدم مشتاق را دیدن لذتی است که نمی شود با چیزی عوض کرد حتی اگر کتاب نخری...والان که در تهران نیستم به تمام کسانی که به نمایشگاه می روند حسودیم می شود خیلی زیاد....                                          
    


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر