۱۳۹۲ خرداد ۱, چهارشنبه

دیده شود حال من....

اینک من



 
گفتم تو را بخوانم
کز صبح بگذریم
باران چنان گرفت که خورشید پیر شد.

در انتظارتو
اینک من ؛ آه... من-
مردی هزار ساله کنار دریچه ها!...

                              منصور اوجی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر