ماریز نون شالون هم می خندد.آدمهای کمی قادرند به دیوانگی های خودشان بخندند. غیر از وسواس تمیزی ؛خانم نون شالون کاملا غیر قابل پیش بینی است.برایمان تعریف می کند که طلاق اوفقط به دلیل یک ناهماهنگی صورت گرفته:زندگی مشترکش سه سال طول کشیده است تا روزی که عدم هماهنگی در صدای شوهرش نمایان شده:(شوهرم واقعا دروغ نمی گفت؛بدتر از این؛سردی و بی احساسی به شیوه ی حرف زدنش هم سرایت کرده بود.تصمیم نهایی دلیلی جزیی داشت:شوهرم عصبانی شد چون لباس پوشیدن من قبل از اینکه به مهمانی شام نزد دوستانمان برویم زیاد طول کشیده بود.همان لحظه فهمیدم که همه چیز تمام شده است.به خودم گفتم زندگی کوتاه است و هیچ دلیلی ندارد که این زمان کوتاه را با کسی بگذرانم که این قدر ناهماهنگی در صدایش وجود دارد.ایراد زیادی نمی توانستم به شوهرم بگیرم-مگر این صدا که لطف و محبت از آن گریخته بود.و فقط حالت خودمانی بی تفاوتی در آن باقی مانده بود. در مجموع مسئله ای جزیی بود اما عشق در جزییات خلاصه می شودو نه در هیچ چیز دیگر.دختر خانمها شما جوانید ؛خوشگلید.بزودی از جنگل درس و مدرسه بیرون می روید و به محوطه ی روشن زندگی می رسید.در آن فضا می رقصید ؛ اشک می ریزید همه چیز را به دست می آورید و همه چیز را از دست می دهید؛گاهی درست در یک لحظه.در زندگی می توان همه چیز را هدیه کرد مگر یک چیز را- هدیه کردن زیباترین طریقه ی از دست دادن است.آن چه را که اکنون به شما می گویم از مادر بزرگم یاد گرفته ام فقط چند ساعت قبل از مرگش. او زنی روستایی بود وتنها زن کمونیست دهکده شان.در تمام طول زندگی بدبختی پشت بدبختی برایش رسید یک فرزند معلول و فرزند دیگری که در اردوگاه نازی مرد.بیماریها وبی نواییها مثل باران بر سرش می بارید. من آن موقع دوازده یا سیزده ساله بودم از او پرسیدم:مامان بزرگ؛مهمترین چیز در زندگی چیست؟جوابش را فراموش نکرده ام:دخترم فقط یک چیز مهم است، شادی،هرگزاجازه نده کسی شادی ترا از تو بگیرد.می گفت شادی فکر می کنم مومنین می گویند سرور اما مادربزرگم با این طور آدمها معاشرتی نداشت.من از آن زمان به بعد با این گفته ی او زندگی کرده ام.در حقیقت شوهرم هرگز علت واقعی جدایی ما را نفهمید.اگر چه علت ساده ای بود.وقتی ازدواج کردم شادی در قلبم بود اما طلاق گرفتم چون شادی تهدید می کرد که از قلبم خواهد رفت.
قسمتی از کتاب زیبای دیوانه وار کریستیان بوبن chirstian bobin
1951
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر