گاه اگر در معبر گلگشت ها
جویباری یافتیدآوازخوان
رو به آبی رنگ دریاها روان
خفته برگردونه ی طغیان خویش
جاری از ابریشم جریان خویش
یال اسب باد در چنگال او
روح شوخ ماه در دنبال او
ران سبز ساقه ه را می گشود
عطر بکر بوته هارا می ربود
بر فرازش در نگاه هر حباب
انعکاس بی دریغ آفتاب
انعکاس بی دریغ آفتاب
خواب آن بیخواب را یاد آورید
مرگ در مرداب را یاد آورید.
(فروغ)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر