سوزان گفت :(از لای شکاف پرچین دیدم که بوسیدش .دیدمشان؛ جینی و لوئیس همدیگر را بوسیدند .حالا غصه ام را توی دستمال جیبی ام می پیچم .دستمال گرد و گلوله می شود . پیش از درس تنهایی می روم توی بیشه راش . پشت میزم نمی نشینم جمع و تفریق کنم . پهلوی جینی و لوئیس نمی نشینم . تشویشم را می برم روی ریشه زیر درخت های راش می گذارم.امتحانش می کنم و بین انگشت هایم می گیرمش .پیدایم نمی کنند . فندق می خورم و لای خار بن ها دنبال تخم پرنده ها می گردم و موهایم ژولیده می شود ،پای پرچین ها می خوابم و آب گودال ها را می نوشم و همان جا می میرم.)
کتاب موج ها ترجمه مهدی غبرایی اثر ویرجینیا وولف viginia woolf 1882-1941
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر