۱۳۹۳ خرداد ۹, جمعه

آن روزها- یک ترانه

قصه وفا

به خاطر آور که آن شب به برم
گفتی که بی تو زدنیا بگذرم
کنون جدایی نشسته بین ما
پیوند یاری شکسته بین ما

گریه می کنم
با خیال تو به نیمه شبها
رفته ایی و من
بی تومانده ام غمگین و تنها

بی تو خسته ام
دل شکسته ام اسیر دردم
از کنار من می روی ولی
بگو چه کردم ؟

رفته ایی و من آرزوی کس به سر ندارم
قصه وفا با دلم مگو باور ندارم .

                    (ایرج جنتی عطایی)(گوگوش)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر