طی این سالها سه تنی از آنها را خمیر کرده ام .سبویی هستم
پر از آب زندگانی و مردگانی ، که کافی است کمی به یک سو
خم شوم تا از من سیل افکار زیبا جاری شود .آموزشم چنان
ناخودآگاه صورت گرفته که نمی دانم کدام فکری از خودم است
و کدام از کتابهایم ناشی شده .اما فقط به این صورت است که
توانسته ام هماهنگی را با خودم وجهان اطرافم در این سی وپنج
سال گذشته حفظ کنم.چون من وقتی چیزی رامی خوانم در واقع
نمی خوانم .جمله ای زیبا را به دهان می اندازم و مثل آب نبات
می مکم ،یا مثل لیکوری می نوشم تا آنکه اندیشه مثل الکل در
وجود من حل شود تا در دلم نفوذ کند و در رگهایم جاری شود و
به ریشه هر گلبول خونی برسد .
(کتاب تنهایی پر هیاهو ترجمه پرویز دوایی)
بهومیل هرابال bohumil hrabal
1914-1997
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر