من گنگ خوابدیده و عالم تمام کر
من عاجزم زگفتن وخلق از شنیدنش*
هرگز وجود غایب حاضر شنیده ای
من در میان جمع و دلم جای دیگرست*
(سعدی)
ای رها گردیدگان آن سوی، هستی
قصه چیست؟
(معینی کرمانشاهی)
خدایا ز خوانی که از بهر خاصان
کشیدی، نصیب من بینوا کو؟
اگر می فروشی، بهایش که داده
وگر بی بها می دهی، بخش ما کو؟
(سنایی)
در خرابات دلم اندیشه هاست*
(سعدی)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر