نه خشنودم ز گفتنها نه خرسند از شنیدنها*
(پژمان بختیاری)
نرادی او به نقش کم ساختن است
دنیا به مثل چو کعبتین نردست
برداشتنش برای انداختن است* (؟)
از بهر آن که خلق نداند حال من یک
عمرخنده کردم وپنهان گریستم*
(حیرت)
با همه دلشکستگی روی به آسمان کنم
آه که قبله ی دگر نیست ورای آسمان*
(خاقانی)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر