وبلاگ 55
۱۳۹۲ فروردین ۲۲, پنجشنبه
یک پنجره a window
دلم می خواست کسی در حوالی احوال من نبود؛
دلم برای خواندن همان آواز قدیمی تنگ است.
من از پلک گشوده این پنجره ها می ترسم
باید بروم به جایی دور
باید جایی دور بروم...
(سید علی صالحی)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر