آنجا کنار باغی ،
سراغی ،
از یاران رفته گرفتیم
اینجا کنار رودی
سرودی
با یاد رفتگان خواندیم
یاران درگذشته
-تنها ماندیم
گفتیم،
اندوه بر نشسته به دل را
با استعاره هایی
با اهل راز گوییم
دیدیم
دیگر به غیر آینه یاری
نمانده است
تا راز باز گوییم
اندوه بر نشسته به دل را
با اهل راز گوئیم
یاران رفته ، رفتند
فردا که آینه تنها می ماند
بی ما می ماند
آیا کدام تصویر
قاب ای آینه را پر خواهد کرد.
(حمید مصدق)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر