ما در زندگی همه تنگاتنگ هم افتاده ایم ، فکر میکنم هنر اصلی ، هنر فاصله ها باشد ، زیاد نزدیک به هم می سوزیم ، زیاد دور ، یخ می زنیم . باید یاد بگیریم جای درست و دقیق را پیدا کنیم و همان جا بمانیم. این یاد گیری هم مانند بقیه ی چیزهایی که واقعا یاد می گیریم فقط با تجربه ای دردناک میسر است ، باید قیمتش را بپردازیم تا بفهمیم .
رنج را دوست نخواهم داشت اما باید قبول کنم که آموزگار خوبی است . ما عمرمان را با نابود کردن کسانی که به آنها نزدیک می شویم سپری می کنیم و به نوبه ی خود نابود می شویم ، رستگاری در این است که با حفظ هوشیاری ، شادمانی و ملایمتمان این نابودیها را پشت سر بگذاریم ، رستگاری در این است که اگر چه نابود ، اما زنده باشیم ، مانند پرنده ی شوخی در جنگلی آهکی . خداوندا ، هر روز ترانه ی روزانه ام را عطا بفرما.
کسانی که دوستمان دارند از کسانی که از ما متنفرند ، ترسناک ترند. مقاومت در برابر آنها دشوارتر است و من کسی را نمیشناسم که بهتر از دوستان بتواند شما را به انجام کاری هدایت کند که درست بر خلاف میل شماست .
"عزیزم باید این نقش رابازی کنی. "نازنینم حتما باید به این قرار ملاقات بروی چنین پیشنهادی را نمی توان رد کرد.
بر گرفته از کتاب دیوانه وار ترجمه مهوش قویمی
کریستیان بوبن christian bobin
1951
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر