چیزی بسیار متفاوت از زندگی فلاکت بار در مهاجرت که ایرنا اکنون مدتها بود تجربه می کرد.اولیس در سرزمین کالیپسو واقعا زندگی شیرین راحت و شادی داشت.وبا این حال بین آن زندگی شیرین در غربت و بازگشت پر خطر به وطن بازگشت را انتخاب کرد. به جای جستجوی پر شور ناشناخته(ماجرا)،قداست بخشیدن به شناخته شده(بازگشت)را انتخاب کرد.به جای پایان ناپذیر(زیراماجرا میل به تمام شدن ندارد)پایان پذیر را انتخاب کرد(زیراکه بازگشت آشتی با محدودیت زندگی است).
کسانی که زندگیشان را چونان کشتی شکستگان می بینند شروع به تعقیب آدمهای تقصیرکار می کنند.
احساس مرده ای را داشت که بعد از بیست سال ازقبرش بیرون می آید وبه دنیا برمی گردد: پای کم جرئتی را که عادت راه رفتن را از دست داده برزمین می گذارد ،دنیایی را که در آن می زیسته به زحمت باز می شناسد،اما پایش مدام به آنچه از زندگی اش باقی مانده گیر می کند.
(کتاب بی خبری ترجمه فروغ پوریاوری)
میلان کوندرا milan kundera
1929
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر