دلم تنگه برای گریه کردن کجاست مادر کجاست گهواره من
همون گهواره ای که خاطرم نیست
همون امنیت حقیقی و راست
همون جایی که شاهزاده قصه
همون شهری که قد خود من بود
از این دنیا ولی خیلی بزرگتر
نه ترس سایه بود نه وحشت باد
نه من گم می شدم نه یه کبوتر
دلم تنگه برای گریه کردن کجاست مادر کجاست گهواره من
نگو بزرگ شدم نگو که تلخه
نگو گریه دیگه به من نمیاد
بیا منو ببر نوازشم کن
دلم آغوش بی دغدغه میخواد
تو این بستر پاییزی مدفون
که هر چی نفس سبزه بریده
نمی دونه کسی چه سخته موندن
مثه برگ روی شاخه تکیده
دلم تنگه برای گریه کردن کجاست مادر کجاست گهواره من
ببین شکوفه دلبستگیهام
چقد آسون توذهن باد می میره
کجاست اون دست نورانی ومعجز
بگو بیاد و دستمو بگیره
کجاست مریم ناجی مریم پاک
چرا به یاد این شکسته تن نیست
تو رگبار هراس و بی پناهی
چرا دامن سبزش چتر من نیست
دلم تنگه برای گریه کردن کجاست مادر کجاست گهواره من
گهواره گوگوش زویا زاکاریان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر